خلاصه داستان : یک سازمان اتحادیه کارگری به جامعه معدنی می آید تا خشونت و آزار اذیت ها را تحت سلطه خود بگیرد...

خلاصه داستان : دو رفیق قدیمی برای تفریح و گشت و گذار، وسایل خود را جمع کرده و به دامان طبیعت می زنند...

خلاصه داستان : زن جوانی به نام «وندی» به امید شروع یک زندگی جدید، به همراه سگ خود، به سمت آلاسکا حرکت می‌کند. در میانه‌ی راه، اتومبیل او خراب می‌شود و پس از آن، سگش را نیز گم می‌کند. او که وضعیت مالی خوبی ندارد با به‌وجود آمدن این شرایط، بیش از پیش، مستاصل شده و جهت برون رفت از آن، بدترین تصمیمات ممکن را اتخاذ می‌کند.

خلاصه داستان : بعد از بازگشت از افغانستان، شن با ایک دوست می شود، ایک فردی با اراده است و سعی در این دارد شن را از مصیبت هایش برهاند.